بسم الله الرحمن الرحيم

 

 

ديپلماسي نوين جمهوري اسلامي ايران

 

 

و جابه جايي قدرت در خاورميانه

  

مقدمه 

  سرزمين ايران از دير باز داراي منابع سرشار ، موقعيت ويژه گذرگاهي و عبور جاده هاي ابريشم و ادويه  ، موقعيت ويژه ژئوپلتيك ، تسلط بر تنگه استراتژيك هرمز ، بافت ويژه جمعيتي ، دسترسي به در ياهاي آزاد ، وضعيت توپوگرافي و موقعيت سوق الجيشي و... بوده است. اما  همه اين عوامل كه ظاهرا بايستي موجب ارتقاء قدرت كشور در تمام سطوح باشد ،‌ باعث شده است كه همواره دستخوش تحولات داخلي و غالبا دست اندازيهاي قدرتهاي فرامنطقه اي قرار گرفته ودر برهه هاي مختلف از سوي دول خارجي كه اغلب اروپايي بوده اند ، به تجزيه ، اشغال ، و انعقاد قراردادهاي ننگين و نا عادلانه  و دخالت صريح در امور داخلي و ... مبتلا بوده است ، به طوريكه به غير از برهه هايي كه حكومت هاي قدرتمند و مستقل  تاثير گذار همچون حكومت هاي هخامنشيان ، صفويه و... در كشور مستقر بودند ، همواره استقلال و عزت عمومي اين سرزمين زير چكمه قدرتهاي فرامنطقه ای  زياده خواه بوده است.

ويژگي هاي ژئوپلتيكي ايران

از نظر قدرت سياسي، در محيط استبدادي و استعمارزده منطقه خاورميانه، موقعيت ژئوپليتيك ايران، به دليل وجود حكومت  مستقل و مردمي ، بسيار حائز اهميت است .به طوريكه ما در دنيا كمتر از ۱۰ كشور سراغ داريم كه از لحاظ سياسي مستقل بوده و داراي دكترين مختص به خود باشند .كشورهايي چون روسيه ، آمريكا ، چين ، برزيل ، هند ، كشورهايي هستند كه داراي دكترين مشخص بوده و از لحاظ سياسي مستقل محض اند. جمهوري اسلامي ايران نيز در برآورهاي سياسي ، جز كشورهاي مستقل سياسي محض به شمار مي آيد.يك از ويژگي هاي ديگر اينست كه ايران از لحاظ فضايي یک کشورآئرواستراتژيك است و پس از منطقة فضايي تحت كنترل نوراد (فرماندهي عالي دفاع هوافضايي آمريكاي شمالي)، دومين منطقة فضايي حساس جهان به شمار مي رود و از نظر ژئودكترين، به «هارتلند» يا قلب حياتي سرزمين جهاني شناخته می شود. در سطح كره زمين ، بخش محدودي به خشكي‌ها اختصاص دارد و در ميان خشكي‌هاي كره زمين، قطعة بزرگ و يكپارچة آسيا ـ اروپا،(اوراسیا) به عنوان جزيره اصلي كره زمين مطرح است كه به جزيرة جهاني معروف می باشد ، كه سرزمين ايران به عنوان قلب سرزمين حياتي  (جزيرة جهاني) در جهان ژئودكترين مطرح است و منطقه خليج فارس به عنوان مركز مركز قلب . با اين وصف ، برآورد شده است كه از سال 2005 ميلادي به مدت بيش از پنجاه سال جمهوري اسلامي ايران مي‌تواند اين موقعيت را حفظ كند.حضور كشورهاي بيگانه و نيز تمامي تحركات و تصميمات سياسي ايالت متحده آمريكا و همراهي ديگر قدرتهاي فرامنطقه اي در خاورميانه به خاطر تصرف و تسلط بر هارتلند و در نهايت مركز قلب زمين يعني خليج فارس مي باشد.  اما چه عاملي باعث شده است كه ايران با توجه به تمامي خصوصيات مذكور كه هركدام در نوع خود بسيار حائز اهميت است ، نتوانسته است در طول ساليان قبل از انقلاب ،جايگاه شايسته خود را در سطح جهاني داشته باشد.

محدوده هارتلند كه به صورت يك بيضي  و مرکز مرکز هارتلند خليج فارس در وسط آن قرار گرفته است  

 

پيروزي انقلاب اسلامي و بر هم خوردن برنامه استراتژيك آمريكا در منطقه

حقيقت اينست كه ، با پيروزي انقلاب اسلامي و مردمي در سال 1979 به رهبري امام خميني (ره) ، روند جديدي در كشور شروع گشت كه تا به حال قبل از آن سابقه نداشت. اولين خروجي انقلاب اسلامي ، كسب استقلال كامل سياسي و قطع دست اندازي قدرتهاي فرامنطقه اي به سركردگي ايالات متحده آمريكا و به تبع آن عدم دستيابي و تسلط بر منطقه مركز مركز توسط ايالات متحده آمريكا بود . در سالهاي نخستين انقلاب و با وجود در گيري كشور به يك جنگ نابرابر ،مسئولان دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران با آگاهي از موقعيت ژئواستراتژيك سرزميني به تدوين نوعي ديپلماسي بومي با توجه به خصوصيات ژئوپلتيك ، ويژگي هاي فرهنگي و ... براي پيشبرد اهداف كشور در سطوح مختلف نمودند كه در طول 3 دهه و در تقابل با انواع ترفندهاي كمرشكن ، از قبيل 8 سال جنگ همه جانبه تحميلي ، انواع تحريم ها ، فشارهاي بسيار شديد ، صدور قطعنامه ها ، تحريم هاي اقتصادي گسترده ، تحريك تجزيه طلبي و مسائل امنيتي متعدد و... پرداخته و مورد چكش كاري قرار دادند .اما سياستهاي اتخاذ شده خالي از اشكال نبوده و توانايي كسب حداكثري منافع ملي كشور را به نوعي نداشت . لذا ما همواره جهت انجام مذاكرات و پيشبرد اهداف مشكلاتي داشته ايم. و علت اصلي آن را در نبود يك دكترين جامع از لحاظ روش هاي اعمال سياست خارجي در سطح بين المللي بايد جستجو نمود.

رويكردي بومي و جديد در وزارت خارجه

به نظر نگارنده امروز مسئولان ارشد كشور و بالاخص دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي  ، اهميت فوق استراتژيك  منطقه خليج فارس به عنوان مركز مركز هارتلند را به خوبي درك كرده اند و به این نتیجه رسیده اند که با تکیه بر ديپلماسي كلاسيك غربي نمي توان منافع ملي و حیات ملی كشور را تامين نموده و از پتانسيل نهفته سیاسی ، امنیتی و اقتصادی در اين منطقه استفاده بهينه نمود و بايستي با تعريفي بومي و در عين حال عملياتي در صحنه مناسبات منطقه و بين الملل حضور پيدا كرد.  تحليل ما اين است كه الگو گيري از روشهاي غربي ريشه همه مشكلات و معضلات ما در سطوح مختلف می تواند باشد كه هيچ سنخيتي با ظرفیت داخلی و پتانسیل های موجود در کشور ندارد ،، لذا بومي سازي سیاست برون مرزی خاص کشور اصل اساسي براي گرفتن بهترين نتيجه در معادلات منطقه ای و بین المللی خواهد بود.

جايگاه خليج فارس

بايد گفت كه منطقه خليج فارس  اكنون در طرحريزي هاي سياسي از سوي  قدرتهاي فرامنطقه اي بالاخص امريكا با عنوان منطقه هارتلند يعني قلب زمين مطرح است و به آن قلب انرژي زمين اطلاق مي گردد. گفتنيست كه بيش از ۶۵ درصد از منابع نفتي و فسيلي دنيا در اين منطقه قرار داشته و اكنون حدود ۳۰ درصد از توليدات نفتي دنيا از اين منطقه به نقاط مختلف جهان صادر مي گردد . در اينجا نقش ويژه سياسي - اقتصادي خليج فارس و به خصوص تنگه هرمز بيش از پسش نمايان مي گردد.  ايران در اين منطقه به عنوان مركز مكز ، يعني قلب منطقه هارتلند شناخته مي شود و آنها تمامي توان و قدرت خود را بر اين گذاشته اند كه به هر نحو ممكن اين مركز مركز را يا به تصرف و تحت تسلط خود درآورند و يا آن را با خود همراه كنند . كوچكترين اختلال در اين منطقه باعث تلاطم شديد در دنيا خواهد گشت . و به جرات مي توان گفت كه مقاومت ملت  و  نظام  جمهوري اسلامي ايران و تسلط بر تنگه هرمز و  اين منطقه ژئواستراتژيك در حقيقت تنها مانع بر سر راه  هژموني آمريكا در سطح جهان بوده است . كه اين امر بر هيچ كس پوشيده نيست . حال با توجه به رشد روز افزون مولفه هايي چون علوم پزشكي – علوم هسته اي – فناوريهاي نو – آغاز حضور در فضا – رشد تكنولوژيهاي نظامي – رشد اقتصادي – رشد سرمايه گذاريهاي فرهنگي –  و به تبع آن كسب رتبه هاي جهاني در ترازبندي هاي بين المللي و... توسط ايران مي توان پيش بيني كرد با توجه به روال كنوني حداقل در يك دهه آينده تحولاتي بنيادي در كشور رخ داده و جمهوري اسلامي ايران به عنوان كشوري تاثير گذار در مناسبات بين الملل مطرح خواهد گشت . اولين خروجي اعمال قدرت جمهوري اسلامي اين خواهد بود كه تا يك دهه آينده توان نيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران به حدي از قدرت خواهد رسيد كه قدرتهاي فرامنطقه اي به صورت اتوماتيك و بدون درگيري منطقه را ترك خواهند كرد و اداره منطقه با همراهي كشورهاي منطقه به عهده ايران خواهد افتاد . و تقريبا هيچ پروژه  اي بدون اعمال نظر ايران در منطقه اجرا نخواهد گشت . هنزي كيسينجر مشاور امنيت ملي و سياست خارجي روساي جمهور چند دوره آمريكا ونظريه پرداز مشهور در باره قدرت فزاينده ايران مي گويد " در سال 2050اكثر كشورهاي جهان "بايد" با ايران رابطه خوبي داشته باشند . البته اين را خوشبيني دانسته و اين تاثير را در دو دهه آينده را نيز محال نمي داند. با اين اوصاف ، اكنون كشور ما در يك پيچ تاريخي قرار گرفته است ، به طوريكه بيش از گذشته نيازمند اتحاد و تجميع همه قدرت و پتانسيل ها جهت احياي جايگاه شايسته  و در خور شان ايران وايرانيست و سواي از اختلاف نظرهاي سياسي از نوع سازنده و نه  مخالف با منافع ملي  كه آنهم لازمه پيشرفت و توسعه كشور است بايستي همه ايرانيان براي اعتلاي كشور در همه سطوح با قدرت به جلو خيز بردارند .

نتيجه :

جمهوري اسلامي ايران میتواند با اتخاذ سیاست مقاومت فعال و استفاده حداکثری از مولفه های ژئوپلتیکی خود و ایجاد امواج موثر رسانه ای و به تبع آن آگاه سازي افکار عمومي منطقه و جهان میبایست تلاش نمايد،توازن  را به سود خود تغيير داده و به گفته ديگربه صورت تدريجي موقعيت خود را ارتقاء داده و از ابزارهاي اعمال سياست بين المللي كه سابقا عليه خود ما استفاده ميشد را عليه خود آنها به كار بسته و بهينه سازي نمايد . دستگاه ديپلماسي كشور بايستي با تمركز بر ديپلماسي بومي و فعال به عنوان پشتوانه اصلي ديپلماسي رسمي سعي نمايد به جاي پاسخگويي در جايگاه متهم، خود را در جايگاه مدعي قرار دهد و موقعيت پيشدستانه به خود بگيرد .يك دستگاه ديپلماسي پخته و كاركشته بايد بداند كه قدرت منطق بر منطق قدرت فائق خواهد آمد.

منابع :

دکتر عزت اله عزتی

مهرداد قهرمانی - کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی و آسیای جنوب غربی

ویکی پدیا

مقالات توصیفی تحلیلی